امشب مامان و یکی از فامیلا داشتن از اینکه چقد تو قدیم باغ زیاد بوده و الان همه‌ی باغا خشک شده‌ن حرف میزدن. بعد میگفتن این درختای بید، فقط برا کتک زدن آفریده شده بودن. چقد لعن و نفرین پشت این درختا بود. معلما میگرفتن با چوب بید، ترکه درست میکردن. پوست شاخه رو میکندن، تو آب میذاشتن یه شب، تا حسابی آماده شه برا کتک زدن. 


بعد میگفتن وقتی معلم میخواسته یکیو کتک بزنه، میگفته خب کی حاضره به جای فلانی کتک بخوره؟ بچه‌ها هم داوطلب میشدن، مثلا اگه قرار بوده بیست تا چوب به اون نفر بزنه، نه نفر داوطلب میشدن، نفری دو تا میخوردن. باز ولی اینا حساب کتاب داشته. مثلا اینبار تو داوطلب میشدی، باز وقت چوب خوردن تو هم اون داوطلب میشد برات. 


به نظر من فرهنگ قشنگی بوده :) کتک زدن نه ها؛ داوطلب تنبیه شدن. و فک میکنم بچه‌ها مشارکت جمعی و اتحاد رو لمس میکردن. 


میگفتن ولی بخاطر همبن کتکا چند نفر ترک تحصیل کردن. مثلا بچه‌هایی که کوچیک بودن میزدنشون معلما اونام جیش میکردن همونجا. معمولاً دیگه دوباره برنمیگشتن مدرسه. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تلویزیون مذهبی کسب درآمد اینترنتی کسب و کار اینترنتی بازاریابی اینترنتی رزین سختی گیر چیست شرکت کهربا مغناطیس پیشرو در ساخت دستگاه های مغناطیسی Kimberly گالری چشمسه وبلاگ صامت روز دوم وبلاگ شخصی سید محمد هیبتی آبپخش teach professional translation methods for translation lovers