کتاب رو به پیشنهاد باشگاه کتابخوانی آیلا خوندم. کوتاه هم بود. پیدیافش رو دانلود کردم. حالا بعداً اگه نسخه الکترونیکش بیاد اونم میخرم که حلال بشه.
تیتا، دختر آخر خانواده و یه آشپز ماهره. اما بنابه یه سنت قدیمی، چون آخرین دختره حق نداره ازدواج کنه و باید تا آخر عمر از مادرش پرستاری کنه. اما تیتا زمانی اینو میفهمه که دل به پدرو باخته و به ماما النا میگه پدرو قراره بیاد خواستگاریش. ماما النا مادری سختگیر و قاطعه و به هیچ عنوان اجازه نمیده این ازدواج اتفاق بیفته. این بین پدرو یه تصمیم عجیب میگیره .
مثل آب برای شکلات، به دستور ساخت شکلات داغ اشاره میکنه که باعث میشه شکلات خیلی خوشمزه از آب در بیاد. همچنین یه اصطلاح به معنی کششهای جسمانیه. و در سراسر داستان هم این کشش جسمانی رو می بینیم.
داستان افسانهای بود. من از نثرش فک کردم کلاسیکه، ولی بعد فهمیدم نه، افسانه ست. البته عناصر جادوییش دیو و اینا نبود. عناصر جادوییش اغراق های شعرگونهای مثل سوختن از حرارت عشق، جاری شدن رود از گریه، و اینجور چیزا بود. مثل اینکه به این سبک میگن رئالیسم جادویی.
یه قسمت از کتاب :
بگذار چیزی را به تو بگویم که تا بحال به هیچ کس نگفته ام.مادربزرگم نظریه ی بسیار جالبی داشت. می گفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متود می شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت ها را روشن کنیم، همانطور که دیدی برای این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم.در این مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی می آید که دوستش داریم، شمع ،می تواند هر نوع موسیقی نوازش، کلام یا صدایی باشد که دوستش داریم، شمع می تواند هر نوع موسیقی، نوازش،کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریتها را مشتعل کند. برای لحظه ای از فشار احساسات گیج می شویم و گرمای مطبوعی وجودمان را دربرمی گیرد که با مرور زمان فروکش می کند، تا انفجار تازه ای جایگزین آن شو.هر آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را شعلهور نگه می دارد.انفجار تنها هنگامی ایجاد می شود که سوخت موجود باشد.خلاصه کلام، آن آتش غذای روح است.اگر کسی به موقع درنیابد که چه چیزی آتش درونش را شعله ور می کند،قوطی کبریت وجودش نم بر میدارد و هیچ یک از چوب کبریتهایش هیچ وقت روشن نمی شود
درباره این سایت