کتاب مسافر ( روسهالده ) از هرمان هسه. نشر فردوسی. ترجمه دکتر قاسم کبیری.


کتاب رو از کتابخونه دانشگاه قرض گرفتم. ۱۹۰ صفحه داشت. طبق معمول نثر روان و آروم هرمان هسه. داستان در مورد زن و شوهر ثروتمندیه که در ملک اربابی روسهالده زندگی می‌کنند، اما به دلایلی جدا از هم زندگی می‌کنند و فقط زمان صرف ناهار در کنار هم هستند. دو فرزند دارند و هر دو، بعد از ناامیدی از بهبود روابطشون، به دنبال به دست آوردن محبت فرزندانشون و تعلق خاطر به اونها هستند. 


برام جالبه که هسه حتی داد و فریادآمیزترین مشاجرات رو هم میتونه انقدر آروم و ملایم بنویسه که تو حس کنی در تمام کتاب سکوتی عمیق چنان برقراره که صدای نسیم به وضوح شنیده میشه. 


ترجمه هم به نظر من خیلی خوب و روان بود. 


یک جمله از کتاب : 

سلاطین هنر، برادران و دوستان طبیعت‌اند، آن‌ها با طبیعت بازی می‌‌کنند، آن‌ها در جایی که ما تقلید می‌کنیم، می آفرینند.


چند واژه‌ از کتاب : 

طنطنه

مضرّس

مفر

مغاک


اگه معنیشونو میدونید آفرین به دانش زبانی و ادبی شما :) یه دبیر ادبیات داشتیم دوران راهنمایی، از استاد دانشگاهشون نقل می‌کرد که تاکید داشته به جای اینکه اینهمه شعر حفظ کنید، روزی یک لغت از فرهنگ‌نامه بخونید و یاد بگیرید. 

من حالا با یادگیری و حفظ شعر مخالف نیستم، اما یادگیری واژه های کم‌کاربردتری که بلد نیستم رو هم ارج می‌نهم و خیلی از به کار بردنشون لذت میبرم. یه حسی شبیه وقتی که فردوسی به خودش میگه " عجم زنده کردی بدین پارسی " 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Megan وبلاگ رسمی رضا گلابی English Sky وبلاگ شخصی امیری - کافه و کافی شاپ cementbolt مشاوره تحصیلی کنکور | کارشناسی ارشد | دبیرستان |تیزهوشان | انتخاب رشته اتاق کوچیکِ من Robert Zachery