در نماز ما یک جو اگر ریا بود
کیسه کیسه جو در زیر آن عبا بود
پشت تو عزیزان، پشت تو بزرگان
پشت ما دو کوه از درد بی دوا بود
پله پله سویت آمدیم و هربار
ساعت نماز و ساعت دعا بود
در میان پله جان به حق رساندیم
خانهی خدا پایینتر از شما بود
سالها دویدیم پشت صف، در آخر
نوبتی هم ار بود، نوبت شما بود
سهم ما ز بابا، یک شب غریبان
سهمتان شب شکر پشت مرزها بود
هرکه گوشهای را میدرد به عذری
یا به حکم بالا، یا سه تا قوا بود
ترسم آنکه روزی، ته کشد بهانه
یک نفر بگوید مشکل از خدا بود
در گلوی ما خواباندهای گلوله
خون ما بهایش کمتر از چهها بود؟
با زبان بسته، با دل شکسته
کاش چشم ما هم، پشت پردهها بود
درباره این سایت